حسین مصباحیان، استاد فلسفه:
کارل یاسپرس، فیلسوف آلمانی درست و دقیق میگوید، دانشگاه دولتی در درون دولت است و چون چنین است، دارای وضع دوگانهای خواهد بود. هم نیازمند حمایت دولت است، هم گریزان از کنترل آن. از اینرو رابطه دولت و دانشگاه همواره بحرانی است. دانشگاه نابرخوردار از حمايت دولت همواره در معرض نابودی و دانشگاه زیر سلطه دولت نیز در معرض سقوط است. اگر دولت به تحقق ايده دانشگاه (جستوجوی حقيقت) کمک کند، تعارض عقلانی دولت و دانشگاه به جای نابودی ضعيف (دانشگاه) توسط قوی (دولت)، نوعی همكاری خواهد بود. اگر دولت به تحقق آرمانهای دانشگاه کمک نکند، دانشگاه چارهای ندارد كه آرمان و ایدهاش را پنهان دارد و در نهان منتظر سقوط نظام سياسی فعلی باشد. دولت بايد ناظر بر استقلال دانشگاه باشد. دانشگاه نيز نهتنها اين نظارت را مادام كه با جستوجوی حقيقت در تعارض نباشد برمیتابد، بلكه آن را ارج مینهد. دولت به این ترتیب بايد دانشگاه را از حق تحقيق و آموزش بدون اينكه تحت كنترل حزبی سياسی يا تحت فشار ایدئولوژیهای سياسی، فلسفی يا دينی باشد، مطمئن کند. آزادی دانشگاه همچون آزادی دينی است. به تاکید یاسپرس همانگونه که دولت در آزادی دینی دخالت نمیکند، بلکه از آن مراقبت و محافظت میکند، با آزادی دانشگاه نیز باید چنین کند.
گادامر، دیگر فیلسوف آلمانی هم همین مضامین را به همراه تاکید بر ضرورت توجه به درهم تنیدگی مفهوم استقلال با زمین واقعیت مورد توجه قرار میدهد. او در سخنرانیای که به مناسبت ششصدمین سال تاسيس دانشگاه هايدلبرگ با عنوان «ايده دانشگاه: ديروز، امروز، فردا» ایراد میکند، تصور استقلال دانشگاه از هستی انضمامی را توهم محض میداند. همچنان که تصور آزادی دانشگاه از واقعيت انضمامی را نیز چنین میداند. او تاکید میکند: «ما امروزه وظيفه داريم كه تعريف جديدی از آزادی آكادميك ارائه كنيم. ما امروز در يك جهان صنعتی، در يك وضعيت بروكراتيك مدرن، در يك سيستم كاملا ارگانيزه شده نظام اجتماعی، زندگی میکنیم و به همه آنها نيز وابسته هستيم. آزادی آكادميك ما بنابراين محدود به اين محدودیتهاست. امروزه بايد تحقيق، تدريس و ايده دانشگاه در متن وابستگی آن به زندگی عملی فهميده شود. تنها در اين صورت است كه میتوان به سر زدن ايده معاصری از دانشگاه اميدوار بود. بنابراين نوعی تنش بين معرفت و نياز به معرفت، از يك سو و واقعيت و عمل از سويی ديگر وجود دارد. دانشگاه از اینرو بايد بتواند بين ايده هومبولتی دانشگاه به مثابه مركزی برای جستوجوی حقيقت و ايده معاصر دانشگاه به مثابه مركزی برای تربيت متخصص، تعادل برقرار كند.» گادامر از قول افلاطون نقل میکند: «شهری را که در آن ایده شهر کاملا از دست رفته و دیگر اصلا قابل تشخیص نباشد نمیتوان حتّی تصور کرد و نتیجه میگیرد دانشگاهی که در آن ایده دانشگاه از دست رفته باشد را هم نمیتوان تصور کرد.» او علاوه بر آن از ضرورت ارائه تعریف جدیدی از استقلال و آزادی آکادمیک در جهان مدرن صنعتی سخن میگوید و پرسش درست این حوزه را اینگونه صورتبندی میکند، «چگونه میتوان یک فضای آزاد یافت که بتوان در آن امکانهای خویش را محقق کرد؟ پرداختن به این پرسش را گادامر بیاندازه دشوار میداند چراکه جامعه به ما میآموزد که اشکال سایهگون و گذرا روی دیوار غار را دوست داشته باشیم. نتیجهای که گادامر از کل مباحث خود میگیرد، سخت آموزنده است: «ما نباید متوهم باشیم. سیستمهای آموزاندن و آموختن بروکراتیک بر اوضاع تسلط دارند، اما با این حال وظیفه هر کسی است که فضای آزاد خویش را پیدا کند. در پژوهش این کار به معنای یافتن پرسش است؛ پرسش اصیل.»
از تاریخ نهاد دانشگاه و الگوی هاله ای آن آموخته ایم که دولت، همانگونه که یاسپرس بحث میکند، نقشی مستقیم در جهتدهی به دانشگاه و نظام آموزشی دارد. دولت باز همانگونه که فیلسوفان متعددی بحث کردهاند، دنبال تربیت وزیر، وکیل، طبیب و… است و شاید چارهای هم نداشته باشد. دانشگاه اگر بخواهد کارگزار دولت برای تامین چنان نیازهایی باشد، عملا وابسته به دولت است و سخن گفتن از استقلال دانشگاه در این چارچوب معنایی ندارد. بنابراین ضرورت دارد دانشگاه خود تصمیم بگیرد که چه نوع نظامی از آموزش را طراحی کند تا بتواند به پژوهشهای بنیادین وفادار بماند. دولت اگر قرار باشد مخل استقلال دانشگاه نباشد، باید نقش خود را به یک مقام نظارتی صرف کاهش دهد. دولت نمیتواند در ایدهپردازیهای دانشگاه، ماموریتهایی که دانشگاه برای خود تعریف میکند و حتی روشهایی که دانشگاه برای دستیابی به اهداف خود تعریف میکند، دخالت کند. دولت فقط زمانی میتواند دخالت کند که استقلال دانشگاه توسط عواملی که خارج از کنترل دانشگاه است، به خطر افتاده باشد. دولت باید بداند استاد دانشگاه به تعبیر دقیق یاسپرس اساسا كارمند دولت نيست. كارمند صرفا تصميمات سياسی مراجع بالاتر را به اجرا میگذارد. کارمند به اطاعت كردن متعهد است. این کارمند حتی اگر قاضی هم باشد همچنان متعهد است که قوانین موجود را به كار گیرد. فضيلت او اجرای دستورالعملهاست. استاد دانشگاه اما نه براساس دستورالعملهای تعیین شده که بر پایه پژوهشهای بنیادین پیش میرود و برای او اهمیت ندارد که آن پژوهشها به اثبات و تایید قوانین دولتی میانجامد یا به انکار و ابطال آنها. بیش از دوقرن پیش هومبولت گفته بود، استاد دانشگاه باید مجهز به دو فضیلت تنهایی و آزادی باشد. تنهایی برای اینکه بتواند همچون ورزکاری ماهر متون را بکاود و آزادی برای اینکه بتواند بیهیچ هراسی از مراجع قدرت یافتههای خود را علناً منتشر کند. در چنین جهتی آنچه بیش از همه ضرورت دارد این است که استاد، خود را بهمثابه يك محقق و آموزگار در نظر آورد نه بهعنوان عضوی از يك موسسه يا يك كارمند دولت. اگر این خطوط راهنما پذیرفته شود، باید گفت هم نخستین تجربه استقلال دانشگاه در ایران با مفهوم بنیادین استقلال دانشگاه فاصله زیادی دارد، هم اکنون پس از هشتدهه از آن تجربه، هنوز حتی با مراحل اولیه استقلال دانشگاه فاصله زیاد است. مهمترین مانع استقلال دانشگاه در ایران دولت است. دولتی که از آن انتظار میرود دانشگاه را همچون دولتی در درون خود بپذیرد و از آن محافظت کند.
در حاشیه همایش ملی و بینالمللی بیمه و توسعه که در برج میلاد تهران برگزار شد، غرفه بیمه ملت با استقبال گسترده شرکتکنندگان مواجه شد.
شاخص بورس در جریان معاملات امروز بازار سرمایه، با رشد ۲۸هزار واحدی مواجه شد.
مانده سپرده های سرمایه گذاری بانک ملت در پایان آبان ماه امسال از ۱۱،۶۱۴،۳۸۴ میلیارد ریال عبور کرد.
سرویس جدید "افتتاح حساب آفلاین" از تیرماه سال جاری در ۳۱۱ پیشخوان شهرنت پیادهسازی گردید و تاکنون بیش از ۲۰ هزار افتتاح حساب آفلاین موفق در این پیشخوانها به ثبت رسیده است.