یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی

 ایرانِ امروز چه جامعه‌ای است؟

نمی دانم اکنون که آغاز آذر است این جنبش کارش به کجا می کشد و آبستن "انقلاب" است یا نه، اما فرقی نمی کند حتی اگر شاهد پسا جمهوری اسلامی هم نباشیم، جامعه منتظر تغییر است. جمهوری اسلامی در فردای این جنبش، همانی نخواهد بود که هست. در هر حال ته ذهن جامعه این است که انقلاب یا شبه انقلابی در راه است. این دقیقا درون مایه انتظاریست که در جامعه می بینیم.

ایران امروز چه جامعه ای است؟ مرادم از “امروز” دقیقا همین روزهای اخیر است؛ نه ایران معاصر؛ و مرادم از “جامعه” هم حال و هوا و ذهنیت جمعی است.  این پرسشی است که ذهن همه درگیر آن است. انتظار می رود منِ انسان شناس هم این پرسش را پاسخ دهد.رسالت تاریخی و حرفه ای رشته انسان شناسی آن طور که برانسیلاو مالینوسکی از بنیانگذاران انسان شناسی مدرن گفت اینست که “چشم انداز بومی” را توضیح دهد و بگوید مردم یک جامعه چه فهمی از دنیای شان دارند. بر این مبنا می گویم جامعه امروز ایران، “جامعه منتظر” است.

 

در یادداشت “جامعه پس از اعتراضات چگونه خواهد بود؟” (۱۶ مهر ماه) نوشتم تاریخ ایران پس از اعتراضات سه جامعه شد: جامعه دیروز، جامعه امروز، جامعه فردا. در جستار “ایران: جامعه مردد” که اردیبهشت ۱۴۰۱ در سایت انجمن جامعه شناسی منتشر شد نوشتم ایران جامعه ای است مردد میان تغییر کردن و نکردن؛ یک گام به پیش می گذارد و دو گام به پس. این توصیفم از ایران پیشااعتراضات بود.

اما ایران امروز همان جامعه دیروز نیست، اکنون “جامعه منتظر” است. قسان هیگ انسان شناس بلندآوازه در کتاب “انتظار”(۲۰۰۹)  و مطالعات دیگرش درباره مهاجران و مهاجرت، جامعه امروزی را با مفهوم  “انتظار کشیدن” و فرهنگ انتظار توضیح می دهد. بحران های زیست محیطی و اقتصادی، ناپایداری های سیاسی و اجتماعی و سیل مهاجرت ها، بشر را چشم به راه زیستن و آمدن جامعه و سامان بهتر کرده است. همه در فرودگاه ها و پایانه های مسافربری و سفارتخانه ها و مرزها و حتی خانه های مان در نوبت رفتنیم و انتظار می کشیم که جای بهتری برویم. همکار انسان شناسم مهرداد عربستانی در پژوهش اتنوگرافیک خواندنی اش “تمنای رفتن” (۱۳۹۷) این حس و حال منتظران را روایت می کند.

اما انتظار کشیدن صرفا مقوله ای فردی و روان شناختی نیست. وقتی جامعه ای در کلیت آن در آستانه تغییر است، و می خواهد حرکت کند و از جا کنده شود، دیگر این افراد نیستند که چشم به راه فردا و منتظر رفتن و رسیدن به جایی هستند؛ بلکه این تاریخ و جامعه و فرهنگ است که جابجا می شود و انتظار می کشد.  قسام هیگ و عربستانی، “تمنای رفتن” و “انتظار” را در تجربه افراد نشان دادند، اکنون این جامعه ایران است که انتظار می کشد و حس و حال منتظر بودن را در روان و ذهن همه القا می کند.

 

نمی دانم اکنون که آغاز آذر است این جنبش کارش به کجا می کشد و آبستن “انقلاب” است یا نه، اما فرقی نمی کند حتی اگر شاهد پسا جمهوری اسلامی هم نباشیم، جامعه منتظر تغییر است. جمهوری اسلامی در فردای این جنبش، همانی نخواهد بود که هست. در هر حال ته ذهن جامعه این است که انقلاب یا شبه انقلابی در راه است. این دقیقا درون مایه انتظاریست که در جامعه می بینیم.

جامعه دیگر مردد تغییر کردن یا نکردن نیست. در چنین وضعیتی، اضطراب، ترس، احساس ناامنی، و حس بیم و امید و شاید از همه بارزتر حس بی تابی و تعجیل بر جامعه چیره می شود. ویژگی هستی شناختی “موقعیت انتظار” اینها را ایجاب و اجتناب ناپذیر می کند. البته این حالت بیم و امید و بی تابی، درون مایه ای از خشم نیز دارد. همین خشم است که تحمل موقعیت انتظار را سخت تر و شدیدتر کرده است.

عربستانی و همکارانش در بهار ۱۳۹۸ کتاب “از خشمی که داریم” را نوشتند و در مقدمه اش نشان دادند که به استناد تحقیقات تجربی جهانی، ایران خشمگین ترین جامعه جهان است. آنها در این روایت تنها نبودند و محققان دیگر نیز در این سال پیاپی از “فروپاشی اجتماعی” و به تعبیر سعید مدنی “آتش خاموش” سخن گفتند. همین ها بود که زمینه و زمانه و زبان جامعه ایران را مهیای تغییر و انتظار کرد.

 

علم انسانی در اینجا در فهم چیستی و چگونگی جامعه ایران دقیق و واقع بینانه عمل کرد. تاریخ آن را فراموش نمی کند. خدا می داند ایران فردا چه می شود، فقط می دانم که امروز منتظر فرداییم. آیا همچنان یک گام به پیش می رویم و دو گام به پس هم معلوم نیست. تنها چیزی قاطعانه می توان گفت این است که هم حامیان حکومت هم مخالفان، و هم خاکستری های کنار گود، همه منتظرند. نشانه بارز این انتظار همان پرسشی است که ابتدا طرح کردم و این که عاقبت چه خواهد شد و به کجا می رویم.

امیدوارم این سفر در هر حال عاقبت بخیر شویم و ایران، بانوی بزرگ تاریخ به انتظارش و رویاهایش برای زیستن در سامانی انسانی، آزاد، دموکراتیک، عادلانه و پایدار برسد و خدای عالم ایران بانوی ما را سربلند بدارد.

نعمت الله فاضلی، ۲ آذر ۱۴۰۱