خاک شدن فیلم تختی

آیین عیاران و از خود گذشتن‌هاشان با مرگِ تختی‌ها به خاک سپرده شده است و منشِ پهلوانیِ او به جایِ آن که یک ارزشِ محرز در جامعه‌ای فقیر و عقب‌مانده دانسته شود، ضدارزشی تلقی می‌شود که کمک به همنوع را با گداپروری و خودنمایی اشتباه می‌گیرد. در نظام اخلاقیِ ایرانِ سده‌ی اخیر جای بسیاری از […]

آیین عیاران و از خود گذشتن‌هاشان با مرگِ تختی‌ها به خاک سپرده شده است و منشِ پهلوانیِ او به جایِ آن که یک ارزشِ محرز در جامعه‌ای فقیر و عقب‌مانده دانسته شود، ضدارزشی تلقی می‌شود که کمک به همنوع را با گداپروری و خودنمایی اشتباه می‌گیرد. در نظام اخلاقیِ ایرانِ سده‌ی اخیر جای بسیاری از خیر و شرها با هم عوض شده و منش و روشِ تختی و تختی‌ها آنقدر غیرقابل درک است که تنهاییِ او از لابه‌لایِ فیلمی که پنجاه سال بعد از مرگش ساخته شده هم بیرون می‌زند و کسی با جهان پهلوان همراه نیست.

فیلم «تختی» روایتِ تنهاییِ عمیقِ یک نخبه‌ی کوتاه عمر است. فیلم استخوان‌بندیِ روایی محکمی ندارد و اگر فضاسازی عالی، دکور فوق‌العاده و گریم قدرتمندش نبود، فیلم از آغاز زمین خورده به حساب می‌آمد. نقشِ اصلی زیر گریم‌های سنگین به چوب خشکی می‌ماند و سه بازیگر از اداره‌ی این صورتِ سنگی ناتوان مانده‌اند.

رُخ تختی برای نزدیک به یک قرن در هر کوی و مغازه و خانه به چشمِ ایرانیان آمده است و خنده و اندامِ آهنینش آنقدر آشناست که بیننده ناخواسته مدام نقش را با عکس‌های حقیقی و اطلاعاتِ خودش مقایسه می‌کند. از این منظر فیلمِ تختی مدام در آزمونِ بیننده در حالِ سنجیده شدن است و گزاره‌های آشنا مدام به سینما پهلو می‌زنند و مانند خودِ کشتی، واقعیتِ تاریخی سینما را زمین‌گیر می‌کند. اما فیلمِ تختی در هماوردی با تماشاگر چغرتر از این است که بازی را یکسره واگذار کند: سکانسِ شاهکارِ «المپیک ملبورن» و صحنه‌هایِ بازگشتِ جهان پهلوان به کشورش، آنقدر خوب درآمده که فیلم کم‌نفس را نجات دهد و پیش می‌برد.

این فیلم یک روایت تاریک و سرد است که با صحنه‌ای بسیار کثیف و آزارنده در حاشیه‌ی شهر آغاز می‌شود و با مرگیِ خودخواسته و تابوت و خاک به پایان می‌رسد. فیلم مدام انگشتِ اتهام را به سوی جامعه نشانه می‌رود و از دوستان، حکومت، خانواده و انبوهِ طرفداران دشمنانیِ ساینده و منزوی‌کننده می‌سازد.

شما به من بگویید چرا باید توقع داشت جامعه‌ای که برای هر شخصیت مشهور لباسی می‌دوزد و به زور تنش می‌کند، جامعه‌ای این همه متوقع و بی‌ملاحظه که از نخبگانش توقعات محیرالعقول دارد، باید بلیت بخرد و برود بنشیند و دو ساعت تمام جای تفریح و چس‌فیل خوردن، آینه‌ای برابرش گذاشته شود تا دنائت و دوریی تاریخی‌اش یادش بیفتد و دست آخر هم با لب و لوچه‌ی آویزان از در پشتی سینما خارج شود؟ خیر! جامعه چنین قهرمانی را نمی‌پسندد. نمی‌خواهد از پشت نقاب همیشه خندان جهان پهلوانش نگاهی به صورت حقیقی تلخکام او بیندازد. نمی‌خواهد باور کند آن ابرمرد همیشه خندان با خودنویس؛ آب آلوده به قرص را هم می‌زند و سر می‌کشد. جامعه صورت ایده‌آل خیالی و ساختگی خود را رها نمی‌کند بیاید پای واقعی مستند قاطع سیلی بخورد.

این است که فیلم تختی با آن که یک سینمایی نسبتا موفق است در گیشه زمینگیر شده و مانند خود شخص شخیص جهان پهلوان شهیر می‌رود که خاک شود.

۵۷۵۷