سرقت دیوان تورکی استاد شهریار

استاد شهریار همواره دغدغه زبان ترکی و حفظ و پاسداشت آن را در دل و جان داشت؛ آن هم در دوره‌ای که در کشور اهمیت کمی برای زبان‌هایی غیر از زبان فارسی قائل بودند.

ماجرا نیوز – حمید احمدزاده: شهریار اگرچه اولین شاعر سخن پردازی نیست که در دوران استبداد پهلوی به زبان تورکی شعر سروده، اما بی گمان برجسته ترینِ شاعران تورک‌زبان است. این شاعر سترگ به یمن هنر اصیل خویش توانست خونی تازه در رگ فرهنگ و زبان و ادبیات تورکی جاری سازد. تردیدی نیست که در همین دوران به خاطر برخی تضییق‌ها، تنگ‌نظری‌ها و غرض‌ورزی‌ها، آسیب های جانکاهی به پیکره زبان و ادبیات تورکی ایرانی وارد آمد. رژیم شونیست و نژادپرست پهلوی که نام دودمانش همچون تاریخش معجول است، تمامی حقوق مسلم هموطنان آذربایجانی را نادیده گرفت و بسیاری از صداها را در گلو خفه کرد و تا توانست از تورکی گویی و تورکی نویسی جلوگیری نمود. اما شهریار چونان شیر بود، گرچه به زنجیربود.
بوردا بیر شیر داردا قالیب باغیریر (اینجا شیری به زنجیر کشیده اند و می غرد)
مروت سیز انسانلاری چاغیریر (او انسانهای بی مروت را به یاری می طلبد)

بندهایی که رژیم بردست و پایش بسته بود نتوانست مانع از غرشهای بی امان وی باشد. شهریار خود در اینباره چنین میگوید:
تورکونون جانینی آلمیشدی حیاسیز طاغوت (طاغوت جان تورکی را گرفته بود)
من حیات آلدیم اونا ، حق اوچون احیا ایله دیم (من برزبان مادریم حیاتی دوباره بخشیدم)

طبق گفته خود شهریار، وی از چهار سالگی به زبان مادری خود شعر میسروده است:
اورقیه باجی
باشیمین تاجی
آشی .ور ایته
منه وئرکته

او در این کار از آثار شاعران بزرگ آذربایجان همچون فضولی بغدادی، تیکمه داشلی خسته قاسم و میرزاعلی اکبر صابر و دیگر شاعران تورکیه استقبال زیادی می‌کرد.
استاد به ادبیات شفاهی و فرهنگ غنی آذربایجان اشراف کامل داشت و عصاره همه آنها را در منظومه “حیدر بابایا سلام ” و در دیگر شعرهای تورکی اش برای فرزندان کشورش به ارث گذاشت.

منظومه حیدر بابا در روزگاری که زبان و فرهنگ و مدنیت تورکان ایران در زیر شعار فریبنده و دروغین “وحدت ملی” و تصور غلط یک زبانه بودن کشور عزیزمان به سختی پایمال جفا می‌شد، پاسخ محکم و شایسته ای بود از سوی استاد شهریار به همه کوته‌فکران و دشمنان یکپارچگی کشورمان که ایران را به غلط تک زبانه می‌دانستند؛ در حالی‌که گلستان الوان کشورمان به تنوع گلهایش می‌نازد.

در پی شاهکار شهریار ” مکتب حیدر بابا ” پای به عرصه وجود نهاد. این مکتب با تبدیل شدن به یک کانون گرمی بخش مردمی و با نظیره سازی هایی که از گویندگان تورک برمنظومه استاد صورت گرفت به اعتلا و غنای هرچه بیشتر زبان و ادبیات تورکی سرزمین‌مان انجامید. از این رو دوست و دشمن، همه دانستند که تورکان در گلستان رنگین اقوام ایران نه تنها در آذربایجان، بلکه در گوشه گوشه ایران زمین ریشه ای کهن دارند. طبیعی است که در چنین اوضاعی بنیان گذار مکتب حیدر بابا و رواج دهندگان آن مورد خشم و غضب رژیم واقع شوند و گرفتار بلاهای ساختگی گردند. بنابراین از این زمان به بعد بر دامن سخت‌گیری‌ها افزوده شد و دشمنی ها جدی تر گشت. دشمن به هر وسیلتی و حیلتی دست یازید تا آثار تورکی را نابود سازد. در این پیکار البته هدف اصلی امحاء آثار تورکی شهریار بود.
به نظر بنده، اشعاری که اکنون به عنوان ” کلیات اشعار تورکی استاد شهریار “موجود است، نمی‌تواند همۀ سروده های تورکی وی باشد؛ بلکه این اشعار بخشی از شعرهای استاد هستند که به مناسبت‌های گوناگون در زمان‌های مختلف به دوستان و ملاقات کنندگان خود ارایه داده و همین امر موجب حفظ آنها از خطر نابودی گشته است.

شهریار خود به یغما رفتن شعرهای تورکی اش را پس از دستبرد مهاجمان فرهنگی اینچنین برزبان می آورد:”سلقه لی اوغرو تاپیلمیشسا بو باشسیز یئرده شهریاردان دا گرک بیر دولو دیوان آپارا” (در این سرزمین بی‌صاحب اگر دزدی پیدا شود باید که از شهریار هم دیوان اشعاری کامل ببرد)

از اشارتهای خود استاد چنین استنباط می شود که شاعر ما نتوانسته است دیوان تورکی خود را از دستبرد مهاجمان دژخیم حفظ نماید. استاد می‌فرماید:
“تورکو اولموش قدغن ، دیوانیمیزدان دا خبر یوخ شهریارین دیلی ده وای دیه دیوان ایله گئتدی “ (تورکی قدغن شده واز دیوان تورکی مارا که ربوده و برده اند ، هیچ خبری از آن نیست. وهم از اینرزوست زبان مادری شهریار دریغا با دیوان ما رفت)

اما شهریار شاعری رند است و توانسته به رندی پرده از اوضاع زمانه بر افکند و سیاهکاریهای دغلکاران را آفتابی کند.

مامور سارق کلیات اشعار تورکی شاعر- ساواکی- لابد با حکم قانون اقدام به ضبط دیوان تورکی شهریار میکند. شاعر باید بداند که “تورکی گویی” ممنوع است! و چنین است که شاعر ما فریاد برمی آورد:
“وئرردیک قدیم دیوانا عرضه ایندی کیمه عرضه وئرمک بو دیوان الیندن؟ “ (سابق براین از مظلومیت خود به دولت شکایت میکردیم، من اکنون از این دولت شکایت کجا برم ؟)

شهریار این وضعیت را با دوستانش درمیان میگذارد و به آنها می‌فهماند که خود او

را هم در خانه اش زندانی کرده اند و برایش مراقب گذاشته اند:
ائویم زندانیم ماموروم اوز ایچیمده هارا قاچسیبن انسان بو زیندان الیندن؟”
بولود قارا چورلو “سهند ” در یکی از شعرهای خود ضمن همدردی با استاد خود، اسارت خود را نیز برملا میکند :
“دییرلر دیلبریم بولول قصرینده / داردا دیر آسیلیب تپه ساچیندان/ گلیر قولاغیما اینیلتیلری/ بوردا بیر شئر داردا قالیب باغیریر/ شهریار بوینونا زنجیر وئرالار؟!/چئینه رم ، گمیررم ، دارتیب آچارام / ایشله ییر قولوما دمیر پاخلالار/ زنجیر قینجیق دیریر، سانجیر اتیمی/ جان قارداش! هله لیک باغیشلا منی/ اینجیمه داریلما ، فیکرین هاردادیر ؟ / مروت سیز دگیل سنین قارداشین / آنجاق سنین کیمی اودا داردا دیر .”
(میگویند دلبرم را در قصربولورینش از موی سرش آویزان کرده اند . ضجه هایش به گوشم میرسد . که میگوید: اینجا شیری در دام افتاده است و می غورد . برگردن شهریار زنجیر بزنند ؟ می جوم میبرم ، میگسلانم. آخ حلقه های زنجیر بربازوانم فرو می رود و گوشت تنم را له میکند برادرجان ! اجالتا مرا ببخش آزرده نباش فکرت کجاست؟ برادر تو بی مروت نیست . او نیز مانند تو در بند است.)

به صراحت می‌گویم همه شاعران و نویسندگان تورک زبانی که در عصر پهلوی –پدر و پسر- می زیستند در اثر فشار و خفقان بیش از حد دژخیم و نژادپرستان و ساواک که همفکران و مزدوران استراتژیک غرب در ایران بودند بیشتر آثارشان یا به دست خودشان از میان رفته است و یا به دست عوانان حکومتی نابود شده است.
از اشعار استاد شهریار چنین می‌توان فهمید که دژخیمان رژیم بارها به خانه اش هجوم آورده اند و سروده های تورکی اش را به غارت برده اند. برای نمونه به این شعر استاد می توان اشاره کرد:
” دونن گئجه جین لر قوشون چکدیلر/ من قورخودان جینقیریغیم چیخمادی
یورقان اوستن منه سیریق چکدیلر من ده سیریق هئچ سیریغیم چیخمادی

ازکنایه ها و استعاره های بکار رفته در این شعر چنین استنباط می شود که مأموران دولتی شب هنگام به خانۀ استاد ریخته اند تا از وی زهر چشم بگیرند. اما شهریار از آن گونه بیدهایی نیست که به این باد ها بلرزد. رسالت او رساندن پیام است و الحق در آن شرایط به خوبی از پس این کاربرآمده است.
شاعر در این اوضاع نامساعد از یاران و همراهانشان چشم یاری دارد اما خود این پندار غلطی است. سلامش را کسی پاسخ نمی گوید، زیرا به قول مهدی اخوان ثالث: که سرها در گریبان است.
میراث گران‌سنگ اشعاری که از استاد شهریار به زبان تورکی برجای مانده است حدودا ۱۹۰۰ بیت است.
درحالیکه از صائب تبریزی، این شاعر بی بدیل سبک هندی – علی رغم بعد زمان و حوادث روزگار- تقریبا ۲۰۰۰۰ بیت شعر تورکی به دست ما رسیده است. از طرفی می دانیم که شعرهای فارسی استاد شهریار بیش از ۱۰۰۰۰۰ بیت است. این قابل تأمل است. چرا که بنا به گفتۀ خود شاعر اشعار تورکی را از ۴ سالگی شروع آغاز کرده و در همۀ طول زندگی پربارش به تورکی سرایی ادامه داده است؛ حال چگونه می توان پذیرفت که مجموع اشعار تورکی استاد از ۱۹۰۰ بیت تجاوز نکند؟!شهریار بارها سبقه و نگاه همراه با احترام خود را بی پروا به زبان مادری‌اش نشان داده است. چنانکه میفرماید :
” تورکون دیلی تک سئوگیلی ایستک لی دیل اولماز باشقا دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز “ (هیچ زبانی مثل زبان تورکی ، عشق ورزیدنی نیست. و اصالت آن در خالصی آن می باشد)

شهریار زبان تورکی را زبان خودی و تنی می‌داند و در جایی میگوید :
” تورکو دئدیم اوخوسونلار اؤزلری” ( تورکی گفتم که خودی ها و تنی ها بخوانند)
گویندۀ این اشعار پیداست که عشقی شور انگیز به زبان مادری دارد.
در بیت دیگر همین شاعر با اشاره به میرزا علی اکبر طاهرزاده ” صابر ” شاعر شهیر آذربایجان میگوید:
“شاعر زبان غیرتورک ، خیلی از شعرهای خود را از شعر تورکی برداشت کرده است. شاعری مثل “صابر” با خوان گسترده ادبی خود چشم تنگ نمیتواند باشد. فرهنگ تورک از اینکه دیگران ریزه خوار خوان او باشند باکی ندارد. همچنانکه کسانی چون  اشرف الدین قزوینی” نسیم شمال” از مضمونهای شعری “صابر” از کتاب “هوپ هوپ نامه” گاهی پنهان و گاهی آشکار استفاده کرده است. شهریار در این مورد می فرماید:
” فارس شاعیری چوخ سؤزلرینی ، بیزدن آپارمیش صابر کیمی بیر سفره لی شاعیر پاخیل اولماز”
شاعر در اینجا زبان تورکی را از آن خود میداند و دیگر زبان را غیرخودی جلوه می نماید .
در بیتی دیگر از همین شعر ، شاعر به مبارزه ها و حماسه های ملی قوم خود اشاره کرده و میگوید:
“آذر قوشونو قیصر رومو اسیر ائتمیش کسرا سؤزو دور بیر بیله تاریخ ناغیل اولماز” (لشکر تورکان (امیرارسلان) قیصر روم را اسیرکرده است. و این کلام از قول کسری است. وقایع تاریخی که دروغ نیست.)

استاد شهریار تمام هستی خود را در اعتلای زبان و فرهنگ خود و در راه دفاع از حیثیت هم زبانان خود به کار بست و در این راه دچار گرفتاری‌های پیچیده ای شد. او از  تنگناهای اجتماعی که نژاد پرستان و شونیستها برسر فرهنگ، زبان و قوم شهریار آورده اند بسیار متضرر گشته است. او در زمان تحصیل در تهران –در رشته طب که در آن زمان درکل ایران به تعداد انگشتان دست دانشجو داشت – شعر معروف ” الا تهرانیا انصاف می کن …” را سرود. به همین سبب از دانشگاه اخراج و تحت تعقیب قرار گرفت. استاد برای گریز از این گرداب، ناملایمات فراوانی را تحمل می کند و از این طریق روح حساس شهریار آزرده می گردد و در اثر همین فشار استاد بیش از پیش در خدمت فرهنگ و زبان خود قدم برمی‌دارد و حاصل آن تلاش بی وقفه، خلق منظومۀ “حیدربابایا سلام” میباشد که با خلق این اثر فناناپذیر، احیاء زبان و فرهنگ تورکی در ایران به وقوع پیوست. زمانی که استاد از دانشگاه اخراج شد، سال آخر دانشگاه بود؛ او برخلاف شایعات هرگز میل نداشت از دانشگاه کنار گذاشته شود و در این راه به هر امید کم سویی سرمیزد. استاد برای بازگشت مجدد برسر تحصیل به افراد زیادی متوسل شد. او حتی در نیشابور از کمال‌الملک، نقاش مبارز و تبعیدی نیز یاری طلبید. کمال‌الملک با لبی پر افسوس و دلی پرخون در جواب شهریار می گوید :”کل اگر طبیب بودی، سرخود دوا نمودی !”
به نظرمی‌رسد اینکه استاد شهریار – بنا به قول مشهور- به موجب عشق به یک دختر از تحصیل در دانشگاه دست برداشته پذیرفتنی نیست. بلکه معتقدیم رژیم پهلوی استاد را به خاطر عشقی که شاعر به زبان مادری و مردم ستم کشیده و رشید آذربایجان در دل داشت، از ادامۀ تحصیل محروم گردانیده است.
او ناچار است برای دور ماندن از دست ماموران دولتی از شهری به شهر دیگر برود و عاقبت پس از تحمل سختی‌های بسیار به دامن مام میهن خود – تبریز– پناهده می‌شود. شاعر در بیت زیر به این نکته اشاره صریح دارد:
” تهرانین غیرتی یوخ شهریاری ساخلاماغا قاچمیشام تبریزه تا یاخشی یامان بللنسین” (تهران غیرت نگهداری از شهریار را ندارد، هم از اینرو به تبریز فرار کرده ام تا خوب و بد معلوم گردد)