آنچه امروز در ایران جریان دارد

شکست خوردن از پیروزی‌ها

پیروزی‌ها گاه مقدمه شکست‌های بزرگ هستند. من تصور می‌کنم آن‌چه امروز در ایران جریان دارد نتیجه پیروزی‌های کوچکی است که نظام سیاسی و کارگزارانش زمانی از آن‌ها خیلی خوشحال بوده‌اند اما خطر بزرگ پنهان در فردای این پیروزی‌های را ندیدند.

به گزارش ماجرانیوز، دکتر محمد فاضلی روز گذشته ۲۷ آبان یادداشتی را درباره وقایع اخیر در کانال تلگرام خود منتشر کرد. متن یادداشت به شرح زیر است:

 

وضعی که امروز در ایران شاهدش هستیم، نتیجه چیست؟ من معتقدم این نتیجه آن چیزی است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی یا حداقل بخشی از آن، پیروزی‌های خود می‌داند. آدمی، سازمان یا حکومت، همواره از ضعف‌ها و شکست‌هایش، شکست نمی‌خورد، بلکه گاهی به پیروزی‌هایش می‌بازد. پیروزی‌ها گاه مقدمه شکست‌های بزرگ هستند.

حالا به اوضاع مملکت برگردیم. من تصور می‌کنم آن‌چه امروز در ایران جریان دارد نتیجه پیروزی‌های کوچکی است که نظام سیاسی و کارگزارانش زمانی از آن‌ها خیلی خوشحال بوده‌اند اما خطر بزرگ پنهان در فردای این پیروزی‌های را ندیدند.

راندن همه منتقدان و مخالفان از عرصه قدرت و مشارکت ندادن آن‌ها در اداره کشور که به تدریج در چهل سال رخ داد، برای حاکمان پیروزی بود. اعمال نظام گزینش و راه ندادن غیرخودی‌ها و کسانی که سبک زندگی و تفکر متفاوتی داشتند به دستگاه بوروکراسی و دانشگاه و هر جای مهمی، برای کارگزاران تندروی نظام پیروزی بود.

حاکم کردن قرائتی خاص از اسلام و به حاشیه راندن همه گفتمان‌ها و قرائت‌ها از اسلام – نظیر روشنفکری دینی، فقاهت و اسلام سنتی و … – برای حامیان آن قرائت خاص، پیروزی بود. تضعیف احزاب و گروه‌های سیاسی، و باقی نگذاشتن هیچ رمق و اعتبار و سرمایه اجتماعی برای احزاب و گروه‌ها، در وقت خودش برای انحصارگران قدرت سیاسی، پیروزی بود.

تحمیل حجاب بر زنان و منع کردن جامعه از سبک زندگی‌هایی که قدرت نمی‌پسندید، راه ندادن آدم‌هایی با سبک زندگی‌های نامطلوب حکومت به بوروکراسی – از آموزش و پرورش تا وزارت امور خارجه – و ترویج صرفاً یک سبک زندگی رسمی در رسانه و همه تریبون‌های حاکمیت، برای حامیانش پیروزی بود.

تضعیف رسانه‌ها و مطبوعات، اجازه ندادن به شکل‌گیری هیچ قدرت رسانه‌ای مستقل، فقدان رادیو و تلویزیون خصوصی و مستقل از اراده سیاسی حاکمیت، برای‌شان پیروزی بود. بی‌اعتبار کردن چهره‌های سیاسی – در طیف متنوعی از گرایش‌ها، حتی در میان خودی‌های پیشین – با انواع نام و ننگ‌ها، به وقت خودش پیروزی به حساب آمد.

کوفتن بخش خصوصی اقتصاد با مصادره‌های اوایل انقلاب، واگذاری شرکت‌های دولتی به خصولتی‌ها و ممانعت از شکل‌گیری بخش خصوصی واقعی، مداخله گسترده در اقتصاد، قیمت‌گذاری دستوری و انواع مجوز و … پیروزی بخش دولتی و قدرت سیاسی در ممانعت از شکل‌گیری نیروی چالش‌برانگیز بخش خصوصی نسبتاً مستقل، پیروزی بود.

راندن منتقدان از دانشگاه‌ها و تلاش برای یکدست‌سازی استادان دانشگاه و ترساندن اندک منتقدان باقیمانده، پیروزی به حساب آمد. دانشگاه ساکت و ابتر، پیروزی به حساب آمد. نظام مجوز دادن به تولید محصولات فرهنگی و زهر چشم گرفتن از نویسنده، فیلمنامه‌نویس و فیلم‌ساز، موسیقی‌دان و آهنگساز و خواننده، پیروزی قرائت دولتی از فرهنگ بر قرائت مردمی و طرفدار آزادی اندیشه و فرهنگ بود.

ساختن صدها سازه آبی پرهزینه و مهار همه رودخانه‌هایی که در این سرزمین جاری بود، به زمان خودش پیروزی به حساب آمد. واریز کردن همه این آب‌ها به حساب کشاورزی و صنعت و مصارف شهری غیربهینه هم پیروزی به حساب آمد. تزریق انرژی ارزان از جیب منابع طبیعی فراوان ایران به فعالیت اقتصادی غیرکارآمد هم پیروزی به حساب آمد.

گرفتن سفارت‌ها، رویکرد تند و تُرُش به سیاست خارجی، دوری از منطق دیپلماتیک و … هم در مقاطعی پیروزی به حساب آمدند.

خلاصه به هر عرصه‌ای که پا بگذارید شاهد ریز و درشتی از این پیروزی‌های خُرد از نگاه حامیان آن‌ها هستید. اما امروز همه این پیروزی‌ها مسببان وضع موجودند. بانیان وضع موجود در واقع همین پیروزی‌هایی هستند که زمانی عاملان و حامیان آن‌ها سرخوشانه آن‌ها را بزرگ داشته و جشن گرفته‌اند.

همین پیروزی‌های ظاهری، بوروکراسی را از درون مثل موریانه خورد و تُهی کرد چنان که امروز بعد از شصت روز التهاب در کشور، انگار بوروکراسی نیست؛ حزب و گروهی باقی نماند تا مبدع ابتکاری سیاسی یا حامل سرمایه اجتماعی باشد؛ مرجعیت رسانه‌ای از این کشور رفت و در خارج نشست؛ دانشگاه چنان ابتر و اخته شده که جز ناله‌هایی از آن صدایی به گوش نمی‌رسد؛ و اقتصاد زیر بار عوارض غلبه سیاست‌گذاری دولتی و عواقب سیاست خارجی پیروزمند انگاشته‌شده، ضجه می‌زند. همان پیروزی در اجبار کردن سبک زندگی بود که جرقه رخدادهای اخیر را زد.

کاش در همه این عرصه‌ها آن پیروزی‌های کوچک حاصل نشده بود و جامعه توانسته بود از خودش در برابر قدرت سیاسی دفاع کند. چون نیک بنگرید، گاهی شکست خوردن عین پیروزی در درازمدت است و در این حکمتی نهفته است. راستش فکر می‌کنم دموکراسی راهی برای درست، به موقع و کم‌هزینه شکست خوردن حکومت از جامعه است.