چرا فیلم عروسی گلزارها و پولدارها برای ما جذاب است؟!

در دو هفته‌ی گذشته فیلم‌های منتشر شده از دو جشن عروسی در شبکه‌های اجتماعی بازخورد زیادی داشتند، یکی عروسی محمدرضا گلزار و دیگری جشن عروسی یک خانواده‌ی ناشناخته‌ی ایرانی در ترکیه. توجه به ازدواج گلزار به‌عنوان یک سلبریتی طبیعی به نظر می‌آمد ولی بازخورد بالای فیلمی از افرادی کاملا ناشناخته موضوع را تغییر داد، مسئله چیز دیگری بود: ثروت آن‌ها.

جشن‌های میلیاردی، لباس‌های چند میلیونی

 

در نگاه اول این‌طور به نظر می‌رسید که استقبال و انتظار کاربران برای عکس و فیلم‌های جشن عروسی محمدرضا گلزار و توجه به جزئیات و اطلاعات مراسم، به‌دلیل پیشینه‌ی این بازیگر، محبوبیتش بین نوجوانان و جوانان و خلاصه سلبریتی بودن اوست. یک هفته نه‌فقط در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، حتی در محیط‌های دوستانه و کاری حرف از همسر گلزار، لباس عروس، تعداد مهمان‌ها، گل‌آرایی و هزینه‌ی مراسم و تالار بود. عکس‌های صفحه‌ی گلزار بیش از یک میلیون بار دیده و پسندیده شد.

 

چند روز بعد انتشار ویدئوهای یک عروسی دیگر موضوع را تغییر داد، این بار فردی کاملا ناشناس که نه سلبریتی بود، نه اینفلوئنسر و بلاگر و نه ورزشکار و… . ویدئوی اولیه بیش از ۱۳ میلیون بار در توئیتر دیده و بیش از ۳۰۰۰‌ کامنت و توییت درباره‌ی آن نوشته شد.

 

جشن خانواده‌ای ایرانی در ترکیه که علت اصلیِ به اشتراک گذاشتن و استقبال از این ویدئوها همان‌طور که بسیاری از کاربران اشاره کرده‌ بودند، ثروت و پول عروس و داماد و مهمان‌ها بود. در حالی‌که عده‌ای از زیبایی و ملاحت یا لباس و خوش‌تیپی افراد می‌گفتند، عده‌ای دیگر یادآوری می‌کردند که همه چیز به نظرتان زیبا و بی‌نظیر است چون آن‌ها پول دارند و می‌توانند بهترین‌ها را داشته باشند.

 

پول مهم است، هر طور که به دست بیاید

 

به فاصله‌ی یک روز توییتی نوشته شد و اطلاعاتی درمورد شغل و سابقه‌ی خانوادگی عروس و داماد و زن حاضر در فیلم منتشر کرد. داماد یکی از طلافروش‌های معروف الهیه و نفر دوم فردی فعال در حوزه‌ی املاک مناطق بالای شهر تهران و ترکیه است. خانمی که در فیلم‌ها مورد توجه بود، ‌بر اساس اطلاعات صفحه‌ی خودش غیر از مربی‌گری رقص، همکار همسرش در خرید و فروش ملک در ترکیه است.

چند نفر از احتمال رانت داشتن، آقازادگی یا ارتباط خانواده‌های حاضر در جشن عروسی با پول‌های بادآورده و مشکلات اقتصادی نوشتند ولی واکنش به این نظرات عملا هیچ بود. مخاطبان نه‌تنها به این کامنت‌ها و اطلاعات توجه نکردند و تعریف از جشن عروسی و مهمانان متوقف نشد، بعضی از منتقدان یا مخالفان به حسادت، گدازادگی و عقده داشتن متهم شدند!

زیبایی و جذابیت (حتی از طریق آرایش و عمل جراحی)، لباس، نوع آرایش، تجمل و تشریفات چیزهایی بودند که به چشم مخاطبان آمد و برایشان تحسین‌برانگیز و به‌ویژه حسرت‌آور بود. در نگاه بسیاری از مخاطبان ویدئوها، سطح بالای امکانات، تجمل و زندگی مرفه چیزی نیست که به‌طور طبیعی بعضی افراد در هر کشوری دارند و بعضی ندارند، نداشتن‌اش عین بدبختی به حساب می‌آید. ناامیدی و حسرت بینندگان ویدئو از این‌که نه‌تنها نمی‌توانند چنین زندگی تجملی داشته باشند، حتی به چنان مهمانی و جمع‌هایی راه ندارند و آن‌را از نزدیک نمی‌بینند در نظرهای آن‌ها منعکس شد.

خواندن بعضی کامنت‌ها تأمل‌برانگیز بود، مثل آن‌جا که افراد زندگی و جان خود را برابر چنین زندگی و ثروتی بی‌ارزش دانسته و نوشته بودند:

  • «واقعا خوش به حالشون:)))) این آدما رو میبینم بیشتر به این نتیجه میرسم با رعیتا باید از چرخه طبیعت حذف شیم.
  • آقا ما یه دونه از این عروسیا رفتیم، تا ۳ سال اعتماد به نفس خودمونو از دست داده بودیم، الانم به زور قرص و شیشه سرپام.
  • یکی از بزرگترین ناراحتیام اینه که هیچوقت تمیتونم اینطوری باشم.
  • خاک بر سرم این چرا انقد ناز و تو دل بروعن
  • میدونین چی از همه بیشتر توجهمو جلب کرده؟ حاضرم نصف عمرمو بدم ولی وقتی موهامو میبندم بهم بیاد و شبیه تخم شترمرغ نشم

 

واکنش‌ها و نظرها، این تعبیر و توصیف از کتاب «تورم و اخلاق» نوشته‌ی «اندرو دیکسون وایت» را به یاد می‌آورد:

مردم وقتی می‌بینند عده‌ای در کمتر از چندسال صاحب ثروت‌های کلان شده‌اند، زندگی‌شان برای‌شان غیرقابل تحمل و بی‌ارزش می‌شود. در چنین جامعه‌ای کار و تلاش ارزش به حساب نمی‌آید و برعکس، نوعی حماقت است اگر نتوانی مثل آن عده با کم‌ترین تلاش و در کوتاه‌ترین زمان به پول زیاد دست پیدا کنی. عجیب نیست که زیاد می‌خوانیم و می‌شنویم: عرضه داشتن، تو هم عرضه داشته باش!

 

شعارهایی که ارزش نشدند

 

در حالی کاربران حسرت چنین زندگی و شرایطی را می‌خورند که رسانه‌های رسمی هر روز درباره‌ی ارزش و اهمیت ساده‌زیستی و دوری از تجمل‌گرایی می‌گویند و می‌خواهند مردم را به چنان روش زندگی ترغیب کنند، به‌ویژه وقتی جوانان را به ازدواج و فرزندآوری بیشتر تشویق می‌کنند.

اگر درمورد تغییر ارزش‌ها و ذائقه‌ی جامعه یادآوری کنید و از سیاست‌گذاران بخواهید آن‌را ببینند و به رسمیت بشناسند، نوک پیکان را به سمت اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای می‌گیرند و ترجیح می‌دهند با برچسب تکراری «تهاجم فرهنگی» همه چیز را توجیه کنند و توضیح بدهند و حتی سراغ پاک کردن صورت مسئله بروند، یعنی فیلترینگ و کاهش دسترسی به اینترنت راه حلشان باشد. در بهترین حالت مسئولان و متولیان می‌خواهند مردم را آموزش بدهند و آگاه کنند تا به قناعت‌پیشگی روی آورند.

این رسانه‌ها و تحلیل‌گرانشان چند نکته‌ی اساسی را فراموش کرده‌اند یا ترجیح می‌دهند نادیده بگیرند. این‌که تغییرات جامعه و خواسته‌های مردم ریشه در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاست‌گذاری کشور دارد و رفتارها و کنش‌های مردم واکنش ناگزیر و در عین حال کاملا طبیعی در دنیای امروز است.

از سوی دیگر سرآغاز تغییر رویکردهای اجتماعی از قناعت و سادگی به تنوع‌خواهی و رفاهِ بیشتر را باید در سال‌های پس از پایان جنگ، گشایش‌های اقتصادی، اجتماعی و تغییر نسل جستجو کرد. کودکانی که دهه‌ی شصت به دنیا آمده بودند و کم‌کم دوره‌ی نوجوانی را پشت سر می‌گذاشتند، نیازها و خواسته‌های جدید و متفاوتی داشتند که نمی‌شد آن‌ها را با امکانات محدودِ گذشته پاسخ داد و تأمین کرد. نسلی که در طول سال‌های جنگ به دنیا آمده بود و وارد هر دوره‌ی سنی می‌شد، به شکل موج جمعیتی درمی‌آمد. کودکی، نوجوانی و جوانی آن‌ها چالش‌های جدیدی برای کشور و جامعه بود.

خواسته‌ها و نیازهای آن نسل با گذشتگان متفاوت بود و در سال‌های بعد و در نسل های بعد بیشتر و متنوع‌تر شد و بین متولدان دهه‌ی هشتاد و نود و نسل اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به حدی رسید که حتی از دهه‌ها‌ی پیشین فاصله گرفت و عمیق شد.

افزایش خواسته‌ها و تنوع‌طلبی نوجوانان و جوانان، با تغییر سیاست‌های اقتصادی ابتدای دهه‌ی ۷۰ هم‌زمان و هم‌سو بود. در حالی‌که پس از انقلاب و در تمام سال‌های جنگ مردم به ساده‌زیستی و مصرف کمتر ترغیب و تشویق می‌شدند، از آغاز این دهه سیاست‌های حاکم تغییر کرد. تبلیغ محصولات مختلف به مطبوعات و صدا و سیما راه پیدا کرد و آگهی‌های بازرگانی به بخش ثابت و پرتکرار رادیو و تلوزیون تبدیل شد. مردم باید بر اساس سیاست‌های اقتصادی به مصرف بیشتر تشویق می‌شدند و تولیدات و واردات جدید را می‌خریدند.

سیاست‌های جدید برای تغییر نگرش مردم به آگهی‌های بازرگانی، بیلبوردها و تبلیغات محدود نشد و فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌های تلوزیونی هم به این سمت رفتند و مستقیم و غیرمستقیم مصرف بیشتر، تجمل‌گرایی و زندگی مرفه را به نمایش گذاشتند و تبلیغ کردند. این روش در حالی ادامه داشت و دارد که وضعیت اقتصادی و رفاه عمومی همزمان و متناسب با شعارهای اقتصادی و سیاسی پیشرفت نمی‌کرد و برعکس افزایش افسارگسیخته‌ی تورم، کاهش هر روزه‌ی سطح رفاه عمومی و زندگی طبقات پایین را به دنبال داشت.

 

رانت ندارم، پس نیستم

 

در کشورهایی که شیوه‌ی کسب درآمد و ثروت افراد به‌نسبت شفاف است، آمار و ارقام به‌صورت عمومی اعلام می‌شود و ثروتمندان مالیات دارایی‌شان را می‌دهند، سایر افراد کمتر حس تبعیض دارند و زندگی و افکارشان به‌تمامی تحت‌تاثیر پول و وضعیت اقتصادی نیست. اما اقتصاد رانتی ایران شرایطی ایجاد کرده است که استعداد، هوش اقتصادی، فعالیت تولیدی مستمر، کار زیاد یا هر روش درست دیگری راهی برای درآمد زیاد و کسب ثروت نیستند، بلکه ارتباط‌های ویژه، رانت، وام‌های چند صد میلیاردی و البته تورم چیزهایی هستند که ثروت‌های بادآورده و به قول معروف یک شبه پول‌دار شدن، را به دنبال دارند.

این وضعیت به‌ مردم پیام می‌دهد که دستیابی به ثروت هنگفت نیازی به تخصص، تلاش، کار زیاد یا حتی ارثیه‌ی پدری و فامیلی ندارد، فقط کافی‌ست تو هم به جایی یا فردی وصل بشوی تا بتوانی. پیامی که غلط نیست و مردم به‌خوبی از آن آگاه هستند، انتشار فیلم، عکس و اطلاعات درباره‌ی زندگی شخصی ثروتمندان این موضوع را برایشان پررنگ‌تر می‌کند و حسرت‌هایشان را برمی‌انگیزد.

پیامد طبیعی این است که اخلاق، وجدان و کار و تلاش اهمیت و ارزش خود را از دست می‌دهند و افراد ترجیح می‌دهند در جستجو و آروزی همان میان‌برهایی باشند که باعث می‌شوند در کوتاه‌ترین زمان به بیشترین سود دست پیدا کرد. در سال‌های اخیر بارها خبر کلاه‌برداری‌های گروهی با عنوان سود پول، سرمایه‌گذاری زود بازده، سود دلاری و… منتشر شده است و این خبرها متوقف نمی‌شوند چون عده‌ی زیادی به دنبال سودهای بیشتر با حداقل یا همه‌ی سرمایه‌ی خود هستند.

 

این‌جا ایران، تورم بالای ۶۰ درصد

 

بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در سال ۱۴۰۰ خط فقر سرانه متوسط کشوری با رشد ۵۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۹۹، به یک میلیون و هفتصد هزار تومان رسید. بر این اساس خط فقر متوسط کشوری سال ۱۴۰۰ برای خانوار چهارنفره در حدود چهارمیلیون و پانصد هزار تومان بوده است. البته برآورد می‌شود این عدد در شهریور ۱۴۰۱ به هفت میلیون و پانصد هزار تومان رسیده باشد.

مرکز پژوهش‌ها در این گزارش تاکید کرده است که صرف برخورداری از شغل در مناطق روستایی با احتمال زیاد می‌تواند باعث خروج از فقر شود اما در مناطق شهری بی‌تاثیر است. سال ۱۴۰۰ حدود ۲۵.۶ میلیون نفر در ایران زیر خط فقر بودند. قیاس این عدد با سال ۱۳۹۰، نشان از افزایش ۱۱ میلیون نفری جمعیت فقرا دارد.

نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به اسفند ماه ۱۴۰۱ نسبت به دوازده ماه منتهی به اسفند ماهِ سال قبل از ان معادل ۴۶.۵ درصد بود و تورم نقطه‌ای در فروردین امسال به ۶۸.۷ درصد رسید که نتیجه‌ی طبیعی آن افزایش فقر خواهد بود.

افزایش میزان تورم، فاصله‌ی طبقاتی را هم بیشتر کرده و تعداد زیادی از افراد طبقه‌ی متوسط را به زیر خط فقر فرستاده است. وقتی از فقر حرف می‌زنیم نباید فراموش کنیم حتی بعضی از کسانی که شغلی دارند به دلیل افزایش قیمت‌ها، به جمعیت فقیر اضافه می‌شوند. امید افراد به آینده از بین می‌رود، آن‌ها می‌دانند هرچقدر کار کنند نمی‌توانند درآمدشان را به تورم و گرانی برسانند و همیشه از قیمت‌ها عقب هستند. کسی که پشتوانه‌ی مالی نداشته باشد یا به هر دلیلی اندوخته‌ی خود را از دست بدهد باید به حداقل قناعت کند و همیشه درگیر مخارج و هزینه‌های روزمره باشد، بدون آن‌که انتهایی برای این شرایط سخت و دشوار ببیند.

بسیاری از افراد به‌ناچار دنبال سود بیشتر در کوتاه‌مدت هستند و اگر چنین امکانی ندارند ترجیح می‌دهند از هر فرصتی برای خوشی امروز بهره ببرند، چون فردایی برای خود نمی‌بینند. این بی‌فردایی، دلیل حسرت به زندگی‌هایی است که به‌اندازه‌ی ابدیت با زندگی اکثریت فاصله دارند و حتی تصورش هم برای آن‌ها غیرممکن است چون رانت و پول بادآورده هم سهم عده‌ای محدود است.

خبر‌ خرید سیسمونی از ترکیه، سفر درمانی یا تفریحی یک مسئول به اروپا و کانادا، تفریح تجملی فلان آقازاده در اروپا، فیلم جشن‌هایی با هزینه‌های چند میلیاردی و… «نداری» و «اختلاف طبقاتی» را بیشتر و بیشتر به چشم می‌آورد و به مردم یادآور می‌شود تورم و سختی به نفع ثروتمندان و به ضرر شماست و همان‌طور که وایت می‌نویسد:

«تورم مالیاتی است غیرشفاف و غیرصحیح از فقرا به نفع فاسدترین طبقه‌ی ثروتمندان. تورم پولی با فساد به‌معنای تخطی از قوانین (چه قوانین وجدانی و چه اجتماعی)‌ و تمرکز بر لذت‌جوییِ کوتاه‌مدت یا فساد اداری ارتباط نزدیکی دارد.»

 

مولف : زهره صدری‌نژاد