گشتی در نگارخانه خشت چهارباع

فضایی گرم و روح انگیز برای ارائه و ارتقای هنر

نگارخانه خشت واقع در شهرستان چهارباغ فضای فوق العاده مناسب و روح انگیزی برای ارائه و ارتقای هنر است.

جستارگشایی

ماجرانیوز – رضا قاسم‌پور: دیروز عصر به همراه مهدی توسلی به دعوت دکتر حسین عسگری، البرز پژوهِ نامی سری به دکتر حدادیان رئیس میراث فرهنگی شهرستان تازه تاسیس چهارباغ زدیم. پس از ملحق شدنِ البرز پژوهانِ نامی دیگر دکتر مهراب رجبی، دکتر حسین عسگری و استاد شاه محمدی به ما و گپ و گفت دوستانه، با هماهنگی دکتر حدادیان برای بازدید از “نگارخانه خشت چهارباغ” واقع در جاده سهیلیه راهی این بهشت گمشده شدیم و با استقبال گرم و صمیمی استاد “رجبعلی قهرمانی” عکاس و فیلمساز حرفه ای زمان جنگ مواجه شدیم.
در بازدید چهار ساعته از نگارخانه شخصیِ منحصر به فرد استاد قهرمانی لحظه های دلچسب و به یاد ماندنی ثبت و ضبط گردید. قهرمانی از جانبازان سرافراز جنگ‌ تحمیلی است که سالهای سال به عنوان عکاس و فیلمساز دوشادوش شهید آوینی بار فرهنگی و ثبت و ضبط وقایع جنگ را به دوش کشیده است. وی در عملیات والفجر ۴ زخمی شده و هر دو دستش همانند مقتدایش حضرت ابولفضل قطع می‌شود ولی با تلاش پزشکان و پیوند زدن دستها، ایشان نهایتاً به زندگی عادی بر می گردد.

 

رجبعلی قهرمانی، عکاسی به غایت حرفه ای، خوش برخورد و پرکار
برای ارائه آفرینش های هنری‌اش در نمایشگاه‌های زیادی شرکت کرده ولی این نمایشگاه‌ها پاسخگوی عطش سیری ناپذیر هنری وی نبود؛ به همین دلیل از سال ۱۳۸۰ اقدام به ساخت نگارخانه ای روح نواز در چهارباغ کرد.
“نگارخانه خشت” مامن و ماوای بسیاری از هنرمندان و اهالی شور و شعور بوده و علاوه بر نمایش عکس‌های رجبعلی قهرمانی، ورک شاپ های هنری متعددی توسط چهره های ملی و استانی در شاخه های مختلف هنر برای علاقمندان در این نگارخانه برگزار شده است.
ما در برنامه چهار ساعته ضمن بازدید از نگارخانه خشت از هم صحبتی و انس با تک تک دوستان حاضر لذت بردیم و پایه جلسات بعدی از جمله دیدار از روستای توریستی واریان و همچنین برنامه بزرگداشت استاد حسین منزوی را پایه گذاری کردیم.
آنچه ذیلا می خوانیم توضیحات مبسوط استاد رجبعلی قهرمانی در پاسخ به سوالاتم در خصوص چرایی،چیستی و چگونگی خلق نگارخانه دل انگیز و دلنواز خشت می باشد.

 

فضایی برای ارائه آثار هنری 

همواره در محافل هنری، صحبت از کمبود فضا برای عرضه و نمایش آثار هنرمندان بوده و هست. همین دغدغه کمبود فضای مناسب برای عرضه محصولات هنری مرا بر آن داشت تا در حد توان خود به عنوان یک عکاس درد آشنا، فضایی مناسب در دل طبیعت را به دور از هر گونه آلودگی شهری در استان البرز با امکان دسترسی آسان در نزدیکی استان تهران و با در نظر گرفتن روحیات خاص هنرمندان و هنر دوستان به سبک تلفیقی از سنت و هنر طراحی و اجرا نمایم.
فاز اول این مکان در زمینی به مساحت حدود ۲۵۰۰ متر مربع در مدت ۴ سال توسط خودم و با مواد و مصالح بسیار ساده مثل چوب، آجر، کاشی های فیروزه ای، گل و خشت با بکار گیری تجربیات اندوخته از فعالیت های هنری چهل ساله ام و با یاری جستن از خداوند منان اجرا و فضایی دلنشین ایجاد شده را بعنوان “نگارخانه خشت” به ثبت برسانم.
اساتید محترمی چون آقایان استاد سیف‌الله صمدیان، دکتر مجتبی آقایی، دکتر امیرعلی جوادیان، دکتر مجید رجبی معمار، استاد محمود عبدالحسینی، استاد کمال الدین شاهرخ، استاد علیرضا قادری، استاد عباس میرهاشمی، دکترجواد قاسمی و جمعی از هنرمندان صاحب نظر ضمن دیدار از این مجموعه با ارائه نقطه نظرات خود مشوق ما در این امر بوده‌اند.

طراحی واجرای نگارخانه خشت با در نظر گرفتن سلیقه ها و نیازهای گوناگون گروه‌های هنری با لوکیشنهای مناسب انجام شده و دارای قابلیت های زیر است:
🔸برگزاری اردوهای یک روزه برای دانشجویان واساتید محترم گروههای مختلف هنری
🔸 برگزای ورک شاپ های عکاسی، نقاشی، خطاطی، فیلمسازی، صنایع دستی و….
🔸ساخت کلیپ های موسیقی اصیل ایرانی و سنتی
🔸 محل مناسب جهت برگزاری و اجرای کنسرت های موسیقی
🔸 برگزاری نمایشگاه درگالری سر پوشیده و محیط باز
🔸برگزاری بازارچه محصولات هنری، صنایع دستی و فروش محصولات روستایی
🔸 پاتوق مناسب برای هنرمندان، هنر دوستان و اساتید محترم جهت حمایت و فروش آثار هنری

در مجموعه نگارخانه خشت برای هنرمندان کشور که همیشه در امور خیر پیش قدم بوده اند، این امکان را فراهم آورده‌ایم تا بتوانند بصورت گروهی و انفرادی آثار خود را به نفع نیازمندان جامعه عرضه و به فروش برسانند. همچنین اندوخته علم و تجربه فاخر و ارزشمند خویش را در قالب کلاس های آموزشی بصورت رایگان به هنردوستان نیازمند انتقال دهند.
یکی دیگر از برنامه های نگارخانه خشت برگزاری کلاس‌های هنری رایگان توسط اساتید خیر برای بهره مندی معلولین جامعه است. چرا که معتقدم هنر بهترین وسیله برای ایجاد روحیه و انگیزه ادامه زندگی مطلوب برای این قشر آسیب دیده است.

 

امکانات محیطی

🔸گالری ۲۰۰ متری جهت نمایش حداقل ۵۰ اثر هنری در ابعاد ۱۰۰ در ۱۵۰سانتیمتر
🔸 آتلیه عکاسی سر پوشیده ۱۰۰ متری با ارتفاع ۴متر دارای پانتو گراف و فلاش چتری و آتلیه بیرونی (روباز)
🔸لوکیشن های مناسب به سبک سنتی و هنری جهت اجرای برنامه های تلویزیونی و ساخت کلیپ های تبلیغاتی
🔸 لوکیشن های مختلف جهت عکاسی، نقاشی و سایر هنرهای تجسمی
🔸 آلاچیق های جنگلی، آجری و چوبی
🔸دمنوش خانه و کافی شاپ با چشم انداز بسیار زیبا در دل طبیعت
🔸سالن اجتماعات با ظرفیت ۲۰۰ نفر با چشم انداز زیبا و دلنشین
🔸 آبشار صخره ای و خانه روستایی
🔸 لوکشین درب و پنجره های قدیمی ۳۰۰ساله برای علاقه مندان به اشیاء و آداب و رسوم قدیمی و نوستالژیک
🔸غرفه های مختلف با طراحی و اجرای هنرمندانه برای نمایش و عرضه آثار
امیدوارم به وسیله این مکان هنریِ جذاب و دلنشین و پرانرژی و نوستالژیک، باهمکاری و همفکری اساتید و هنرمندان دلسوز، در انتقال چهره هنر کشورمان به دنیا و همچنین به نسل آینده موثر و مفید باشیم.

چهل سال است با دوربین عکاسی آشنا شده‌ام. ابتدا عکاسی را بعنوان شغل انتخاب کردم. سال ۱۳۵۶ اولین بار دوربین عکاسی را بصورت امانت به روستای زادگاه خودم بردم و اولین عکس را از پدر بزرگم که اولین بار بود دوربین عکاسی را مقابل خودش میدید ثبت کردم و بقیه دو حلقه فیلم ۳۶ تایی سیاه وسفید را با عکسهای خانواده و هم ولایتی هایم پر کردم لحظه شماری میکردم که چه زمانی به تهران و لابراتوار برسم تا نتیجه کارم را ببینم؛ به لطف خدا تمامی عکس‌ها به صورت صحیح و سالم از تاریکخانه دستی آن زمان بیرون آمد. همین دو حلقه عکس با گذشت ۴۰ سال قابلیت برگزاری یک نمایشگاه در منطقه خودش را دارد.

 

 

هنر کلید فهم زندگی است
رفاقتمان با دوربین عکاسی از همان ابتدا شکل گرفت و روز به روز محکم تر شد و دیگر بعید است این رفاقت از هم گسستنی باشد، مگر دست سرنوشت و رخدادهایی مثل پیری و ناتوانی و … .
همراهی با دوبین عکاسی با گذشت زمان نگاه من را به پیرامون خودم تغییر داد. چرا که خواسته یا نا خواسته بین هنرمندان قرار گرفتم. به این وسیله دوستان خوبی پیدا کردم، به نقاط مختلف ایران، سیستان و بلوچستان، بشاگرد، ماخونیگ و … سفر کردم؛ دوربین عکاسی مرا به روستاههای دور و نزدیک، به کویر، دشتها، دل طبیعت و بین اقلیم های مختلف کشورم برد؛ شاید اگر به این بهانه نبود نمی‌توانستم در طول عمرم این همه سفر کرده باشم. به گفته آن بزرگ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
نتیجه این سفرها به اقصی نقاط ایران، ثبت هزاران فریم عکس از فرهنگ و رسوم، طبیعت، ارزشهای دینی و ملی و کسب تجربه گرانمایه بوده است.

 

هنر کشورمان همواره مورد تحسین و ستایش دنیا بوده است

بیایید چهره هنر کشورمان را که درجهان مانندی ندارد و هنرمندانش همیشه مورد تحسین و ستایش هنرمندان دنیا بوده اند، با عشق و غرور بنگریم؛ باید به خاطر وجود چنین هنرمندانی به خود ببالیم.
دوربین بهانه خوبی بود تا در اوایل جنگ بدون نوبت در جبهه‌های حق علیه باطل و در بین رزمندگان حضور پیدا کنم؛ آن هم در بین رزمندگانی چون شهید باقری، شهید همت، شهید زین‌الدین و … . دورانی که خودشان بودند، نه فقط نامشان.
بهترین دوران زندگی‌ام همان دورانی بود که در قرارگاه‌های اصلی کربلا، نجف و خاتم النبیاء در بین این فرشتگان که جز صداقت، صفا، صمیمیت، ایثار چیزی در وجود خود نداشتند و به دور از هر گونه وابستگی های دنیوی بودند سپری شد. چرا که جان و مال، پست و مقام، راست و چپ و سرباز و فرمانده در میان آنها مطرح نبود؛ هر آنچه بود سبقت برای ایثار و فداکاری بود.

دوربین عکاسی و فیلمبرداری اوایل جنگ در بین رزمندگان جایگاه خوبی نداشت. دوربین را یک وسیله لوکس و عکس گرفتن را امری ریاکارانه می دانستند و بیشتر اوقات از دوربین دوری میکردند. من هم به دلیل سن کمی که داشتم (۲۰ سال) و به احترام رزمندگان گاهی به دور از چشمشان و از فواصل دور از آنها فیلم و عکس می گرفتم. اکنون افسوس آن دوران را می‌خورم که هنوز فرصت استفاده بیشتر از دعکاسی و فیلمبرداری برایم باقی بود ولی قدرش را نمی‌دانستم. البته فضای حاکم ایثار و شهادت و نفس گرم رزمندگان که یکی پس از دیگری در صف شهادت قرار داشتند، خواه نا خواه ما را هم در صف و نوبت این امر قرار می داد. ناگفته نماند که امکانات و ابزار ما برای عکاسی و فیلمبرداری نیز در اوایل جنگ مثل ابزار جنگی بسیار ناچیز بود.
با گذشت ۳ سال از جنگ و درک نقش دوربین و رسانه ها در جبهه، برای عملیات والفجر ۴ در مهر ماه سال ۱۳۶۲ مجهز به لوازم جدید شدم. آنهم با در اختیار داشتن یک خودرو تویوتا استیشن که مختص فرماندهان و البته هدف و سیبل هواپیماهای عراقی بود. ظهر اولین روز عملیات مورد هدف راکت هواپیمای دشمن قرار گرفتیم که منجر به شهادت تعدادی از خبرنگاران و فیلمبرداران از جمله همراه خودم شهید زیوری شد (یاد و نامش گرامی و جاودان). در این حادثه بنده هم از ناحیه دو دست و ستون فقرات به شدت مجروح شدم، جراحات به حدی بود که هر دو دستم در مرزِ قطع شدن قرار داشتند و ستون فقراتم نیز مشکوک به ضایع نخاعی بود؛ ولی الحمدالله به یاری خدا و تلاش دلسوزانه پزشکان بیمارستان شهید فقیهی شیراز بعد از ۴۰ روز حرکت پاهایم برگشت و دستهایم از قطع شدن نجات یافت و سرنوشت من از مرز شهادت جور دیگری رقم خورد.
جا دارد یادی کنم از شهید زیوری و شهید صیامی به عنوان همراهانم و همچنین شهید حلم‌زاده از عکاسان پیام انقلاب که با همان راکت به شهادت رسیدند. روحشان شاد و یادشان همیشه جاویدان.

درمان و بهبودی نسبی ما چند سالی طول کشید و افتخار ادامه زندگی و ادامه راه در جبهه در کنار رزمندگان را از ما گرفت و به علت آسیب دیدگیِ دو دست و محدودیت آنها قادر به فیلمبرداری نبودم ولی کم وبیش دوربین عکاسی دست می گرفتم و از پشت جبهه عکاسی میکردم.
این اتفاق باعث شد من با برچسب جانباز ۷۰ درصد پا به پای سایر دوستانم تا پایان جنگ به شکلی متفاوت زندگی کنم. جنگ به پایان رسید و ما با یک حقوق کارمندی با یک دفترچه خدمات درمانی وارد عرصه زندگی شدیم. بعد از پایان جنگ متاسفانه رفته رفته مادیات نقش مهمی پیدا کرد و ارزش‌ها را تحت تاثیر قرار داد. همواره آرزو می‌کنم که ای کاش ذره‌ای از حس وحال آن دوران در جامعه حاکم بود؛ آن غیرت و همتی که در نوجوانان و جوانان جاری و ساری بود گوهری گرانبها بود.

نگارخانه خشت تنها می توانست آرزو و تعلق خاطر مرا به طبیعت و فرهنگ و رسم و رسوم اقوام ایرانی تحقق بخشد، اما تبدیل به مکانی فرهنگی-هنری و پاتوق هنرمندان و هنردوستان و آنهایی که مثل خودم هستند شد؛ آنهایی که پای رفتن ندارند، ویلچر نشینند، صادقند، اصالت دارند؛ آنهایی که با من زندگی کردند و سالها چه در جنگ و بعد از جنگ سوژه عکاسی من بودند، آنهایی که مرا هدایت کردند و مشوقم بودند.