«میم‌مثل مادر» برای سیاسیون نیست، چون آن‌ها فیلم نمی‌بینند/ قهرمانان فیلم‌های پدر آدم‌های اجتماعی بودند نه سیاسی

مهسا بهادری: «کاشکی می‌شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم، چقدر مثل بچگیام لالاییات‌و دوست دارم، سادگیات‌و دوست دارم، خستگیات‌و دوست‌دارم، چادر نماز و زیر لب خدا خدا تو دوست دارم.» جای او این روزها خالیست، رسول دیگر فیلم نمی‌سازد. رسول ملاقلی‌پور. بگذارید دقیق‌تر او را معرفی کنم. فیلمسازی ملاقلی‌پور چند ریشه دارد؛ یک […]

مهسا بهادری: «کاشکی می‌شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم، چقدر مثل بچگیام لالاییات‌و دوست دارم، سادگیات‌و دوست دارم، خستگیات‌و دوست‌دارم، چادر نماز و زیر لب خدا خدا تو دوست دارم.» جای او این روزها خالیست، رسول دیگر فیلم نمی‌سازد. رسول ملاقلی‌پور. بگذارید دقیق‌تر او را معرفی کنم.

فیلمسازی ملاقلی‌پور چند ریشه دارد؛ یک ریشه او علاقه‌مندی به سینمای آمریکاست، سینمای قصه‌گوی اکشنی که تاثیر آن در فیلم‌های بعدی‌اش مثل «پناهنده»، «خسوف»، «مجنون» و… دیده می‌شود، ریشه دیگر او فعالیت در سینمای دفاع مقدس است. بخش دیگری از ریشه این کارگردان علاقه‌مندی به آسیب‌های اجتماعی است یعنی او دوست داشت که فیلم اجتماعی بسازد، همچنین در آخرین مصاحبه‌ای که با تلویزیون داشت، از مفاهیمی چون پول‌های بادآورده، آقازاده، ثروت‌های نامشروع صحبت می‌کرد و این مساله آینده‌نگری این فیلمساز را نشان می‌داد، در همین راستا اگر فیلم‌هایی مثل «کمکم کن»، «قارچ سمی» و… را ببینید به نگاه اجتماعی این کارگردان پی خواهید برد.

«بلمی به سوی ساحل»، «سفر به چزابه» و این فیلم‌ها هم جزو آثار دفاع مقدسی این کارگردان است. هنرمندی که ۱۵ اسفند سال ۱۳۸۵ درگذشت. بهب هانه شانزدهمین سالگرد این هنرمند به گفت‌وگو با علی ملاقلی‌پور کارگردان سینما و فرزند این هنرمند پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

همه ما رسول ملاقلی‌پور را بیشتر برای فیلم‌های دفاع مقدسی‌اش می‌شناسیم، البته ایشان فیلم اجتماعی‌ام در کارنامه خود دارند، نکته‌ای که درباره ایشان وجود دارد این است که یک سیر تحول و استحاله را در کارهایشان می‌بینیم. چرا این رفت و برگشت و تحول در آثارشان به چشم می‌خورد؟

تحولات جامعه روی فیلمساز تاثیر می‌گذارد و فیلمساز هم روی جامعه‌اش، هرکسی از فضای اطرافش تاثیر می‌پذیرد. من یکبار برای فیلم «مزرعه پدری»، به پدرم گفتم این فیلمنامه جنگی است، چرا الان و در این زمان سراغ چنین موضوعاتی می‌روی؟ خودت چندبار گفتی دیگر اینگونه نمی‌سازم، حتی سراغ فیلم اجتماعی هم رفتی اما دوباره به این موضوع رجعت می‌کنی، چرا این کار را انجام می‌دهی؟

پدر پاسخ داد هرکسی در جوانی گُل ذهنش هرجا بسته شود، ذهنش همانجا می‌ماند. من به دلیل فقر مالی خانواده و تعداد بچه‌های زیاد و اینکه پدرم زود از دنیا رفت، مجبور شدم سرکار بروم و نتوانستم درس بخوانم، دانشگاه نرفتم و هیچ استاد دانشگاهی در زندگی‌ام نداشتم و پدری بالای سرم نبوده؛ اما جدی‌ترین و تاثیرگذارترین آدم‌هایی که حتی روی خوابم اثر گذاشتند را در جنگ پیدا کردم. یکی از این افراد شهید بهروز مرادی بود که مجسمه‌ساز، عکاس، نویسنده و نقاش بود که تاثیر بسیار زیادی روی من گذاشت.

پدر کم می‌خوابیدن، یک‌بار گفت حسن شوکت‌پور در جنگ، روی خواب من تاثیر گذاشت و از آن به بعد کمتر می‌خوابم. او همیشه می‌گفت من در جنگ آدم‌های عمیق و تاثیرگذار بسیاری پیدا کردم.

ایشان همین شخصیت‌ها را در فیلم‌هایشان هم اعمال کردند، در سینمایی «سفر به چزابه»، شخصیتی که پیمان سنندجی‌زاده آن را بازی کرده، از همه لحاظ حتی ظاهر شبیه شهید بهروز مرادی است و شخصیتی که حبیب دهقان‌نسب آن را ایفا کرده، شبیه حسن شوکت‌پور است.

«میم‌مثل مادر» را برای سیاسیون نیست، چون آن‌ها فیلم نمی‌بینند/ قهرمانان فیلم‌های پدر آدم‌های اجتماعی بودند نه سیاسی
علی ملاقلی‌پور

به دلیل همین تاثیرپذیری بود که دائم به زمان جنگ بازگشت داشتند؟

بله، می‌گفت علی، من ناخواسته به آن‌جا باز می‌گردم، تو هم همین خواهی شد. آدم هر جا جوانی‌اش بسته شود و آدم‌های مهمی رویش تاثیربگذارند، به مرور زمان به آن‌ها مراجعه خواهد کرد. در ده سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷ این تحول نه تنها در آثار رسول ملاقلی‌پور، بلکه در آثار تمام هنرمندان هم نسل خودش که با سینمای دفاع‌مقدس و جنگ رشد پیدا کرده بودند، مشهود است.

مثل محسن مخملباف، کمال تبریزی، رسول ملاقلی‌پور، ابراهیم حاتمی‌کیا، عزیزالله حمیدنژاد و وقتی به آثارشان نگاه می‌کنیم متوجه دگرگونی در تمام این افراد می‌شویم، به همین خاطر به نظرم اگر راجع‌به یک نسل صحبت کنیم بهتر است. در ده سال اول انقلاب یک همگنی وجود دارد و همه آن‌ها یک منبع الهام‌بخش دارند، آن منبع همان عقایدی است که مردم هم به آن باورداشتند. به روزی که قطعنامه امضا شده نگاه بیندازید، یک دانه عکس از شادی و خوشحالی مردم نداریم، حتی خیلی‌ها مشغول گریه هستند که از شهادت جامانده‌اند و این اتفاق عجیبی است چون جامعه آرمانی است.

حتی در عملیات مرصاد که نیروی مجاهدین حمله می‌کند، آن چیزی که در خاطرات وجود دارد، این است که حجم نیرو به قدری زیاد بود که ما در پشت جبهه دچار مشکل بودیم و جالب این است یکی از دلایلی که قطعنامه امضا شد، این بود که مردم به جبهه‌ها نمی‌آیند و این پارادوکس بسیار عجیبی بود.

عقاید آرمان‌گرایی آن را در کجا می‌بینید؟

عقاید آرمانی‌اش این‌جاست که یک پای تمام مردمش در آخرت است؛ اما نسل جوان امروز تفکرات متعددی دارد و به آن ایده‌ها نقد وارد می‌کند.

آرمان‌گرایی و تاثیر از جامعه در آثار هنرمندان آن دوره هم نمایان است؟

این ایده‌ها از آثار فیلمسازها مشخص است، از پایان دهه شصت به آثار این هنرمندان که نگاه می‌کنیم، متوجه ساخت آثار انتقادی می‌شویم. فیلم‌های انتقادی مخملباف، شب‌های زاینده‌رود و عروسی‌خوبان است و به همان ترتیب که جلو آمدند ساخت این آثار انتقادی هم رشد کرد و همه آن کارگردان‌ها که یک آرمان داشتند، تبدیل به جزیره‌های دور افتاده از هم شدند که حتی باهم ارتباطی هم ندارند.

بیشتر بخوانید:

ماجرای دستگیری رسول ملاقلی‌پور و عواملش برای «بلمی به سوی ساحل»

تفاوت نگاه حاتمی‌کیا با ملاقلی‌پور در شیوه اعتراض است

نام‌گذاری دو سالن سازمان سینمایی به نام‌های ملاقلی‌پور و شهید آوینی

چرا این جدایی رخ داد؟

خشک شدن منبع الهام‌بخش در جامعه بعد از جنگ و اوایل دهه هفتاد و از همان زمان سینمای هنرپیشه محور و تجاری عاشقانه شکل می‌گیرد. هرچقدر فیلمسازها توانستند خودشان را پیدا کنند و به سوالات روز پاسخ بدهند، فیلمسازی شان در جایگاه مناسب‌تری قرار گرفتند. رسول ملاقلی‌پور هم این حرکت زیگزاگی را داشت و تنها نگاه ثابتی که در آثارش وجود داشت، این بود که آدم‌هایش حاضر بودند فداکاری کنند و برای جامعه فدا بشوند، چه در «میم مثل مادر» و چه در فیلم‌های جنگی‌اش که مردم بومی می‌روند دفاع کنند تا خرمشهر سقوط نکند، این نگاه در همه آثارش وجود دارد و تنها فیلمی که پایان مناسبی ندارد «قارچ سمی» است، شخصیت می‌خواهد فداکاری کند، اما راهکاری که سراغ آن می‌رود و دست به اسلحه می‌زند مناسب نیست؛ البته در آن دوره این سبک از آثار زیاد ساخته شد.

مسئله واضح این است که پدر هنگام ساخت «میم مثل مادر» به آرامش رسیده بود، سر آن کار من دستیار پدر نبودم و تصمیم گرفتم با ایشان کار نکنم به دلیل اینکه غلط بود و رانت به حساب می‌آمد. رسول ملاقلی‌پور سر این کار به یک آرامشی رسیده بود، حتی یکبار هم که رفته بودم پشت صحنه به ایشان سر بزنم دیدم با دمپایی دنبال یک پسر بچه که علی شادمان بود راه افتاده و من تعجب کردم که یعنی حال پدر تا این اندازه خوب است؟حتی گفت مهم نیست فیلمم به جشنواره برود یا نه، جایزه بگیرد یا نه، اما به هرحال فیلم خوب می‌ماند، من چه بخواهم و چه نخواهم تعداد زیادی از آثار من ماندگار نخواهد شد ولی فیلم خوب باقی می‌ماند.

«میم مثل مادر»، متفاوت‌تر از تمام آثار رسول ملاقلی‌پور است، این میزان از تاثیرگذاری در آن از چه چیزی نشات گرفته؟

زمان نوشتن فیلمنامه، مادربزرگ من فوت کرد، پدر تحت‌تأثیر این شرایط هم بود و عنصر ثابت آن فداکاری بود. تفاوت میم مثل مادر با دیگر آثار این است، که سینمای رسول ملاقلی‌پور تا پیش از ساخت آخرین کارش، به نظر یک سینمای مردانه می‌آمد اما قهرمان این اثر یک زن است، زنی که یک نوازنده و مادر است، زندگی را نجات می‌دهد و فرزندش را به پویایی می‌رساند. به همین دلیل خودش خیلی روحیه لطیفی پیدا کرده بود.

نکته بعد اینکه بدمن فیلم که همان پدر است یک آدم سیاسی است و قهرمان فیلم، یک آدم اجتماعی. به این نکته هم اشاره کنم که پدر این فیلم را برای سیاست‌مداران نساخت، چون از اساس فیلم ساختن برای سیاست‌مداران غلط است چون آن‌ها فیلم نمی‌بینند.

۵۷۲۴۵