ویکتور فرانکل بانی لوگوتراپی یا روان درمانگری معنایی، در کتاب خواندنی اش “آری به زندگی” می نویسد: “انسان بودن چیزی غیر از آگاه و مسولیت پذیر بودن نیست” (۱۳۹۹: ۶۵). شجاع، معناجو، متفکر، امیدوار و نقاد بودن و زیستن، راهبردهایی است برای خوب بودن، خوب شدن و خوب زیستن.
نمی دانم اکنون که آغاز آذر است این جنبش کارش به کجا می کشد و آبستن "انقلاب" است یا نه، اما فرقی نمی کند حتی اگر شاهد پسا جمهوری اسلامی هم نباشیم، جامعه منتظر تغییر است. جمهوری اسلامی در فردای این جنبش، همانی نخواهد بود که هست. در هر حال ته ذهن جامعه این است که انقلاب یا شبه انقلابی در راه است. این دقیقا درون مایه انتظاریست که در جامعه می بینیم.
از لحاظ تاریخی یادگیری در منزل امر دیرینی است. تا پیش از دنیای مدرن آموزش و یادگیری در خانه و مربیگری پدر و مادر امر رایجی بود. در طبقات بالای اجتماعی اغلب پدرها اولین مربیان فرزندانشان بودند و یادگیری الفبا، زبان عربی و ادبیات فارسی و دانشهای دیگر را به فرزندانشان آموزش میدادند.
جنبش اعتراضی جاری، برآیند تعارضات فرهنگی درون جامعه و حکومت است. حکومت قادر نیست تحولات فرهنگی جامعه را تحمل کند و پذیرا شود. سیاست و گفتمان فرهنگی رسمی، تقابلی آشکار با برخی از واقعیتهای شکل گرفته در جامعه ایران دارد.
اتفاقی که افتاده بسیار ساده است؛ تنی چند از هزاران چهره حذف شده ایران که سالهاست راهی به تریبونهای اصطلاحا «ملی» ندارند، فرصت رفتن روی آنتن را پیدا کردهاند. اما چرا این اتفاق ساده و عادی است؟
جامعه بعد از اعتراضات چه حالی خواهد داشت؟ پرسش اجتنابناپذیر اکنون ماست. حال آدم و جمعیتی وخیم یا بیمار باشد، مهمترین نگرانیاش، فرداست که چه خواهد شد. تشخیص ما تعیین می کند؛ تشخیص اگر سرطان یا بیماری مرگزایی باشد، امیدمان را از دست میدهیم و مضطرب می شویم. من جامعه را زنده می بینم، و اعتراض ها نیز نشانهی زندگی و زندهمانی آن است.